در آغوشِ جنون
این نوشته رو تقدیم میکنم به تمام آدمهایی که خواستن، ولی نتونستن، نشد که بتونن. به تمام استعدادهایی که بخاطر جبر زمان، مکان و بیعدالتی، استعدادشون بصورت بِکر به خاک سپرده شد. به تمام افرادی که وجودشون سرشار از عشق خالصه ولی روزگار هیچ عشقی رو نثارشون نکرد. به تمام آدمهایی که حال خوبِ دلشون، در گروِ خوب کردنِ حال دیگرانه.
نام کتاب: در آغوشِ جنون
به قلم: مهسا لسانی ساحلی
ژانر ترکیبی: فلسفی، روانشناختی، عاشقانه، جنایی
سفارش از طریق:
آیدی تلگرام:
Moon2191@
دایرکت اینستاگرام:
Mahsa__lesani@
این نوشته رو تقدیم میکنم به تمام آدمهایی که خواستن، ولی نتونستن، نشد که بتونن. به تمام استعدادهایی که بخاطر جبر زمان، مکان و بیعدالتی، استعدادشون بصورت بِکر به خاک سپرده شد. به تمام افرادی که وجودشون سرشار از عشق خالصه ولی روزگار هیچ عشقی رو نثارشون نکرد. به تمام آدمهایی که حال خوبِ دلشون، در گروِ خوب کردنِ حال دیگرانه.
به همهی اونایی که خودشون سرشار از دردن و مرهمی براشون نیست، اما مرهم و آرامش قلب دیگرانن. به اون فردی که هیچکس در هیچ جای جهان به انتظارش ننشسته ولی خودش به تنهایی برای همه صبوری کرده و منتظر مونده. به همه ی اونایی که شلوغترین فرد جمع هستن ولی در خلوتِ خودشون تنهاترین آدم روی این کره ی خاکی هستن.
به تک تک افرادی که همیشه حتی از نداشته های خودشون هم برای دیگران گذاشتن اما دیگران حتی ذرهای از داشته هاشون رو به اونا نبخشیدن. به اونایی که عزیزی رو از دست دادن و بخشی از وجود خودشون رو با اون عزیز، به دنیای خاموشِ زیرِ این خاک فرستادن.
و در نهایت تقدیم میکنم به تمام آدمهایی که عشق، بخشندگی و تعهد رو صرفا افسانه یا یک نمایشنامه ی ساخت بشر میدونستن اما با این حال همچنان به این افسانه و نمایشنامه بطور عملی پایبند موندن و تو زندگیِ خودشون، اجراش کردن.
سخن نویسنده:
هر موجودِ زنده ای، کتاب سرنوشتِ مخصوص به خود را دارد. در هر ورقی از کتاب، لحظه های تاریکی و نور را تجربه خواهیم کرد. گاهی شاید یک فصل و حتی چندین فصلِ زندگی، غرق در تاریکی باشند، اما باور دارم که در لابه لای صفحات تاریکِ سرنوشت، قطعا نور نیز به رقص خواهد آمد.
باید صبور بود، مگر جز صبر چارهای دیگر نیز هست؟ اما به یقین، پاداشِ صبر، حتی اگر به شیرینیِ عسل نباشد، حداقل طعمی دلپذیر به مانندِ یک سیب قرمز را خواهد داشت.
من میروم، تو میروی، و از ما جز خاطراتِ پراکنده در هوا، چیزی به جا نخواهد ماند. پس تا میتوانی، بر روی این گُدازه های داغِ صفحه های تاریک زندگی برقص، و به بازی هایش بخند تا به صفحه ی پر از نور برسی......
امید بر آن است که این داستانِ پیشِ رو، مرهمی بر یک دلِ زخم خورده باشد.....
مهسا لسانی ساحلی
اخبار مرتبط
ابراهیمیدینانی: سید جلالالدین آشتیانی بسیاری از کتابهای مرده را زنده کرد
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شب سید جلالالدین آشتیانی شامگاه یکشن...
جلیسه: تحلیل نتایج جایزه کتاب سال در کیفیسازی تولیدات مغفول مانده است
ه گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نشست خبری سی و چهارمین دوره جایزه کتاب سال ج...
معرفی نامزدهای کتاب سال در گروه «هنر»
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از روابط عمومی خانه کتاب، از مجموع 2...
غزلخوانی محمدعلی بهمنی در کتابفروشی چتر
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مراسم غزلخوانی محمدعلی بهمنی، شاعر شن...
عدم پذیرش فروش آنلاین کتاب های دیگران
فروش آنلاین کتاب های انتشارات های دیگر در ارشدان انجام نمی شود.
...قرارداد همکاری ارشدان و رایامارکتینگ
قراردا همکاری بین شرکت رایامارکتینگ و انتشارات ارشدان منعقد شد.
...