داستان نویسی

هر کدام از ما زندگی داریم که شاید در ظاهر ساده به نظر برسد، اما در واقع اگر از منظر یک نویسنده به آن نگاه کنیم بدون شک میتوان از ورای هر زندگی رمانی چه بسا چند صد صفحه ای استخراج کرد. کاری که آقای «محمدرضا خالق پناه» در کتاب «قلبی که ساعت 5:05 دقیقه بعد از ظهر از حرکت ایستاد»انجام داده است. ایشان در این کتاب زندگی همسر خود را از زمانی که دیده به دنیا گشود تا زمانی که چشم از جهان فرو بست، به نقل از آنچه خودش برای نویسنده تعریف کرده است به نگارش در آورد. نویسنده این کتاب را نیز به روح بلند و آسمانی همسرش تقدیم میکند.

محمدرضا خالق پناه در کتاب به این موضوع اشاره میکند که با وجود بیان واقعیتها اما ایشان از اسامی مستعار برای اشخاص در داستان استفاده کرده است و در صورت وجود تشابه اسمی، تعمدی در کار نبوده است.

این کتاب توسط «انتشارات ارشدان» به چاپ رسیده است و در اختیار علاقه مندان به داستان و رمان قرار گرفته است.

داستان کتاب پیش رو اینگونه آغاز میشود:

زهره فرزند پنجم خانواده ای اصیل و بزرگ يکی از شهرهای شمال خراسان به نام شاداب بود که در روز اول آذرماه سال 1337 چشم به اين جهان گشود. نامش را پدر بزرگوارش از آنچه در میان ستارگان آسمان پرستاره هر شب میديد برای او برگزيد و او ستاره ای بود که در آسمان میدرخشید.  قبل از او سه برادر به نامهای مصطفی، مرتضی و مجتبی و يک خواهر به اسم  اکرم متولد شده بودند و پس از او نیز صاحب خواهر ديگری شد که نامش را اعظم گذاشتند.

دوران کودکی زهره در میان خانه های بزرگ و قديمی بوده که همه افراد فامیل پدری آنها در چندين خانه تو در تو و حیاطهای بزرگ که به وسیله درب به هم ارتباط داشتند، زندگی میکردند و نسل به نسل بچه های خانواده در کنار هم بزرگ شدند و سر و سامان گرفتند، و لیکن با مرگ تدريجی بزرگترهای فامیل، افراد خانواده کوچک و کوچکتر شدند.

درباره نویسنده:

محمدرضا خالق پناه در سال هزار و سیصد و سی و هشت متولد شد. او کارشناس مدیریت و بازنشسته میباشد. او داستان نویسی را به بیان خودش با انگیزه ی بر جای ماندن خاطرات آغاز کرد. از سرگرمیهای مورد علاقه ایشان مطالعه بوده و خواندن کتابهای تاریخی و داستانی و دفاع مقدس را نیز برای علاقه مندان به مطالعه پیشنهاد میکند. البته وی در کنار مطالعه به ورزش فوتبال نیز علاقه مند میباشد.