ذهن خلاق

روزی روزگاری در یک شب سرد پاییزی، در یک خیابان تاریک به نام (ادوارد) خانه ای وجود داشت با چهار پنجره و دیوارهایی با آجرهای قهوه ای قدیمی. ساکنان آن کوچه باور داشتند که این خانه روح زده است. در یک شب که باران میبارید و ماه کامال نمایان بود و سکوت بر همه جا حکم فرما شده بود، خانوادهای با سه بچه قد و نیم قد که فقیر بودند به آن خانه نقل مکان کردند. هنگامی که در خانه را باز کردند، دیگر آن آدم قبل نبودند.  همسایه ها که هر کدام از پنجره اتاقشان به آن خانه خیره شده بودند میدانستند که آنها از هویت شوم خانه بی خبر هستند.

متنی که خواندید بخشی از کتاب داستان "آن شب" به نویسندگی "سبحان حیدری یکتا" می باشد. این کتاب حاصل تلاش نوجوانی سیزده ساله بوده و برای رده سنی نوجوانان مناسب می باشد.

درباره کتاب:

این کتاب در 40 صفحه با تصویرگری فوق العاده زیبا توسط (انتشارات ارشدان) به چاپ رسیده است. این کتاب به زبانی ساده و قابل درک برای نوجوانان نگارش شده است تا ارتباط صریح تر و راحت تر با کتاب برقرار کنند.

درباره نویسنده:

سبحان حیدری یکتا در سال هزارو سیصد و هشتاد و نه در تهران چشم به جهان گشود ولی که از کودکی به نویسندگی علاقه داشت با فراگرفتن علم خواندن و نوشتن نویسندگی را آغاز کرد. او همکنون  دانش آموز سال اول دبیرستان است و به روبیک، بازی های فکری و کامپیوتری و ورزش های نینجا توشین دو، تنیس، بسکتبال و شنا علاقه دارد.   وی در مورد آغاز کارش برای نویسندگی میگوید: من در شهر تهران و در خانواده‌ای فرهنگی متولد شدم. تقریباً از ۵ سالگی بود که داستانهای در ذهن خودم را بصورت مصور به تصویر می‌کشیدم و از ابتدای هفت سالگی، همزمان با فرا گرفتن خواندن و نوشتن در کلاس اول کم کم شروع به نوشتن داستان های کوتاه کردم. این روند ادامه داشت تا اینکه در سن ۱۲ سالگی موفق به نگارش و چاپ اولین داستان بلند خود (آن شب) شدم. هدف او از نشر کتاب آن شب، "نشر ایده ها و تخیلات موجود در ذهنش" می باشد.