معرفی کتاب اگه مدرسه رفته بودی ...

یکی بود یکی نبود، سال هزار و سیصد و شصت و سه بود در یک روز سرد زمستان، یعنی تاریخ بیست و هشت از ماه بهمن یک دختر به دنیا آمد. سالها گذشت و دختر بعد از دوران مدرسه و وقتی بزرگ شد و به قول معروف برای خودش خانمی شد با رفتن به دانشگاه در رشته روانشناسی عمومی در مقطع کارشناسی تحصیلات خود را تمام کرد و ترجیح داد به جای کار در بیرون از خانه به خانه داری مشغول شود تا اینکه تصمیم گرفت برای کودکان کتابی بنویسد. این خانم مهربان «زینب دایی علی» نام دارد و نام کتابی که برای کودکان نوشته است «اگه مدرسه رفته بودی ...» است که آن را به تمام بچه های این سرزمین تقدیم کرده است، و کار چاپ کتاب را نیز «انتشارات ارشدان»انجام داده است.

این کتاب که در مورد مدرسه گریزی است و برای کودکانی مناسب است که به هر دلیلی از رفتن به مدرسه فراری هستند و مدرسه رفتن را دوست ندارند. داستان این کتاب در مورد حیوانات شاد یک جنگل سر سبز و پر از درختان بلوط است و اتفاقات داستان برای سنجاب کوچکی روی میدهد که در آن جنگل زندگی میکند. در این کتاب کودکان یاد میگیرند که مدرسه رفتن و با سواد شدن نه تنها بد نیست، بلکه خیلی هم خوب است و وقتی انسان سواد داشته باشد، میتواند خیلی از مشکلاتش را حل کند. این کتاب به جز مدرسه رفتن حاوی چند پیام دیگر هم است. مانند استفاده ی مناسب از فرصتها، کتاب خوانی و اهدای کتاب به کتابخانه.

این کتاب میتواند کتابی بسیار مناسب و مفهومی برای کودکان باشد که هم از خواندن داستان زیبای آن لذت میبرند و درسهای مهمی میگیرند و هم میتوانند در کنار داستان از تصاویر زیبای کتاب نیز لذت ببرند.

در بخشی از داستان آمده است:

«هر روز میگذشت و بچه ها به مدرسه میرفتند اما هر چقدر مادر سنجاب کوچولو بهش میگفت که پسرم بیا بریم مدرسه آنجا با بچه ها آشنا میشوی، بازی میکنی، تازه خواندن و نوشتن یاد میگیری؛ ولی متاسفانه سنجاب کوچولو به حرف مادرش گوش نمیداد و داخل جنگل میرفت و با میوه های بلوط بازی میکرد. تا اینکه یک روز ...»

برای اینکه بدانید در ادامه چه اتفاقی میافتد، خواندن کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.