روناک نصری

معمولا جذابیت رمانهای علمی تخیلی به حدی است که هر خواننده ای را با خود همراه کرده و تا پایان رمان به دنبال خود میکشاند. کتاب پیش رو جلد اول از رمانی است که میتواند با موضوع جذاب خود مخاطب را جذب کند.
هفده و بیست و پنج دقیقه ای درام و فانتزی
«چشم از دستگاه برنمیداشتم.
هر چقدر قلبم پر تپش تر مثل گنجشدکی ترسان میزد، ریه هایم جوابگوی آن دم و بازدمی که در هم گم می شد نبود.
احساس میکردم هر لحظه ممکن است، نقش زمین شوم.
پسرم بعد از دو قرن که نه ماه برای تولد دوباره اش در تقلای شبانه روزی بودم، قرار بود اولین نامیرای جهان شود. انسان بزرگ و ارزشمندی که به حقیقت، حکم پسرم را داشت،
آنجا پی به حکمت مادر نشدنم به شیوه ی انسانها بردم.
من قرار بود مادر انسانی شوم که زاییده ی علمم بود نه جسم و تنم.
در ثانیه های آخر چشمم افتاد به سرمایه گذار
غرق در عرقی سرد بود و نفسهایش به شمارش افتاده بود،
تا به حال او را در این حال ندیده بودم
این ثانیه های آخر برای من صد سال گذشت.
تا بالاخره دستگاه، بوق پایان را زد
و درب شیشه ای باز شد ...
او یک بار در زمستان متولد شده بوده و این بار در آخرین روزهای پاییز برای دومین بار درست در همان ساعت جادویی پرتکرار ۱۷:۲۵ دقیقه چشم به جهان گشود.»
بخشی از رمان «هفده و بیست و پنج دقیقه» با ژانری درام و فانتزی را میخوانید که بُعدی از نامیرایی را از نگاه زنی دانشمند و عاشق، به لمس تخیل مخاطب میکشاند. نویسنده این رمان جذاب و خواندنی خانم «روناک نصری» است و «انتشارات ارشدان» آن را چاپ و منتشر کرده است. نویسنده در مورد نام رمان میگوید که تا آخرین صفحات رمان قصدش بر این بوده که نام رمان «برف» باشد، اما ایشان معتقد است نام این رمان نیز مانند تمامی کتابها به انتخاب خودش بوده است.
وی نگارش این کتاب را در سال ۱۳۹۹ آغاز کرد و شروع آن را همراه با اتفاقات و مسائل سخت و پیچیده ای میداند که او را ناچار به قوی تر ماندن کردند اکنون تمام آن لحظات را موهبتی میداند که گویی تجربه چندین بار تولد را با تمام تلخی هایش چشیده است تا بتواند با چشمی دیگر که به او داده میشود و با نگاهی شسته جهان را ببیند. خانم روناک نصری انگیزه خود را از انتخاب محتوای نامیرایی رمان در چند سطر اینگونه خلاصه میکند.
«این ناتوانی زمان بود
نه من نه تو
نه زندگی
مجرم زمان بود
گناهکار من شدم و تو
همان من که قدرتمندانه برهر خویشتن دیگرم تاختم.
این زمان، زمان من نبود
زمان توهم نبود
لحظه، موسم آمدن نبود.
تو را نمیدانم
من برای رفتن آماده ترم
نه ماندن
نه تاب آوردن»
ایشان این رمان را به چشمان و اندیشه ای تقدیم میکند که کتاب میخوانند و با واژگان سیراب میشوند.
اخبار مرتبط

ابراهیمیدینانی: سید جلالالدین آشتیانی بسیاری از کتابهای مرده را زنده کرد
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شب سید جلالالدین آشتیانی شامگاه یکشن...

جلیسه: تحلیل نتایج جایزه کتاب سال در کیفیسازی تولیدات مغفول مانده است
ه گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نشست خبری سی و چهارمین دوره جایزه کتاب سال ج...

معرفی نامزدهای کتاب سال در گروه «هنر»
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از روابط عمومی خانه کتاب، از مجموع 2...

غزلخوانی محمدعلی بهمنی در کتابفروشی چتر
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مراسم غزلخوانی محمدعلی بهمنی، شاعر شن...

عدم پذیرش فروش آنلاین کتاب های دیگران
فروش آنلاین کتاب های انتشارات های دیگر در ارشدان انجام نمی شود.
...
قرارداد همکاری ارشدان و رایامارکتینگ
قراردا همکاری بین شرکت رایامارکتینگ و انتشارات ارشدان منعقد شد.
...