رویای باران از رویا منشی زاده منتشر شد

یکی از اسفند ها ی تقویم بود.

 لا به لای یکی از روزهایش نوشته بودم منتظر چمدان هایت هستم.

 با مداد قرمز دور آن روز را خط کشیدم.

 گفتم: بنویسم تا برسد.

 آن اسفند را نه در تقویم یافتم نه در چوب خطهای پشتِ کمد چوبی

دست فروشِ شمشاد ها، کدامین نهال را در خاک گره زد که هنوز منتظراست؟!

کدامین روز اسفند را در خواب دیدمت که هنوز منتظرم؟!

 یکی از چمدان ها جا مانده!

 شمشادها فهمیدند اما من هنوز منتظرم!!!

آنچه میخوانید، دلنوشته ای از مجموعه «رویای باران» است که خانم «رویا منشی زاده» آن را منتشر کرده است. این کتاب که در بر دارنده اشعار و قطعه هایی ادبی از این بانوی هنرمند است، توسط «انتشارات ارشدان» منتشر شده و بی شک میتواند بر دل و جان خوانندگان و مخاطبان شعر دوست و اهل ادبیات ریشه بدواند.

درباره شاعر:

خانم رویا منشی زاده در تاریخ بیست و چهار مرداد هزار و سیصد و شصت متولد شده است. وی دارای مدرک دیپلم در رشته علوم تجربی بوده و به عنوان بانویی نقاش و نویسنده فعالیت میکند. علاوه بر کتاب حاضر دو کتاب دیگر نیز از ایشان به چاپ رسیده است که اسامی آنها عبارتند از:

- بگذار بخوانمت

- اقاقیا در چشمانم

همچنین او از موفقیت خود در کسب رتبه ی اول انشا نویسی در بخش استانی در مقطع دبیرستان میگوید و از دستاوردها و موفقیتهای دیگر وی نیز میتوان به چاپ اشعارش در روزنامه دکتر ایرج فرزانه اشاره کرد.

روناک یونسی از نقاشی و شعر به عنوان سرگرمی های مورد علاقه خود نام میبرد و ورزش دوچرخه سواری را نیز ورزش مورد علاقه اش خطاب میکن. او به عنوان بانویی اهل هنر و کتاب، خواندن کتابهای رمان را به مخاطبان پیشنهاد میدهد.

در ادامه قطعه ای دیگر از مجموعه ی «رویای باران» را میخوانید:

از این اتفاقِ پرعطر، چَشم بسته می گذرم.

 شاید در این حوالی، دسته ای اطلسی ها کم بیاورم!

 اصلا شاید فراموش کنم نام این عبور را.

 هر چه باشد پروانگی چند قدم جلوتراز چَشمانِ بسته ی من است.

 کدامین عبور را ایستاده ای که دسته ای اطلسی، کم آوردم؟!

 این عطر

این حوالی

این پروانگی

و تو اما، چه خوشبخت میانِ این گم شدن، هنوز ایستاده ای!!!