آمار کتابخوانی

«باران تو دانشگاه با یکی از همکلاسی‌هاش به نام سیامک آشنا شده بود و قرار بود که باهم ازدواج کنند. فقط این وسط یه مشکل وجود داشت و اون هم پسر همسایشون سینا بود. خانواده سینا چندباری از باران خواستگاری کرده بودند ولی خب باران اونو دوست نداشت و همیشه جواب رد داده بود. سینا یه چندباری جلوی راه باران رو گرفته بود که این هم باعث شده بود آقای اصلانی بقهمه و باهاش خیلی جدی برخورد کنه. سینا اما ول کن نبود. چندباری باران رو تهدید کرده بود که باید من رو انتخاب کنی و قید کسی دیگه رو بزنی. اما باران هیچ وقت این حرف‌ها را جدی نمی گرفت و به آقای اصلانی هم نگفته بود. می‌دونست که اگه بگه حسابی شر میشه.

سر میز ناهار باران سرصحبت رو وا کرد. 

- بابا فردا جمعه قراره با بچه های دانشگاه بریم کوه.

- چه خوب. حالا کجا میخوایید برید؟

- هیچی بابا همین کوه های تهران. تو این گرما میگن اونجا خوب خنکه.

- باشه بابا جان برو فقط خیلی مواظب باش.

- آره مامان جان خیلی مراقب باش. حالا باکی میرید؟ پسرا هم هستند؟

- ماماااااااان

فردا صبح زود باران با یه کوله پشتی که برای رفتن به کوه آماده کرده بود از خونه زد بیرون. اما بدترین چیزی که می تونست صبح به اون زودی رقم بخوره اتفاق افتاد.»

بخشی از یکی از داستان‌های کتاب «تلخ‌تر از بیترکس» را می ‌خوانید که آقای «سید سجاد ارومیه» آن را با هدف آگاهی بخشی و بازتاب مشکلات زنان و جامعه، تالیف کرده است و کار چاپ و نشر آن را نیز «انتشارات ارشدان» انجام داده است. این کتاب دارای چهار داستان کوتاه با نام‌ های:

- تابخ‌تر از بیترکس

- قانون کمک

- نصف

- تغییر

می‌ باشد که نویسنده دو داستان آن را بسیار تلخ و آزار دهنده خطاب می کند. و دو داستان دیگر نیز در مورد حق و حقیقت و لزوم تغییر در عقاید می‌باشند. روایت گر این داستان ها معضلات زنان و نگاه مردسالار جامعه ایرانی و صد البته جهانی است.

درباره نویسنده:

آقای سید سجاد ارومیه در سال هزار و سیصد و شصت و سه متولد شده است. وی دارای مدرک کارشناسی در زمینه مهندسی کشاورزی می‌باشد و در زمینه‌ی آزاد مشغول به کار می‌باشد. ایشان در پاسخ به سرگرمی مورد علاقه اش از ورزش نام برد و در میان ورزش ها نیز به فوتبال علاقه مند می باشد. او خواندن مجموعه کتاب های صادق هدایت و داستایوفسکی را برای مطالعه به مخاطبان پیشنهاد می دهد.