گریز از ناگزیر
عشق را از آدمی دور کرد، زریا میدید که این اتصالیست بی واسطه بین انسان و خدا. عشق آخرین روزنه انسان به انسانیت و خدا بود که هر چند وقت یک بار بدون برنامه ریزی و غیر قابل پیش بینی در مکانهای مختلف از کره زمین ظهور میکرد و شیطان را کلافه. ولی بااین شرایط عشق هم نفسهای آخرش را میکشید. عشق که کم رنگ میشد، ایثار و شجاعت دور میشدند و صداقت و محبت بی فروغ. ولی انسان همچنان زنده بود و در مخلوطی از پلیدیهای شیطان غوطه ور بود و همچنان محبوب پروردگار.
عشق را از آدمی دور کرد، زریا میدید که این اتصالیست بی واسطه بین انسان و خدا. عشق آخرین روزنه انسان به انسانیت و خدا بود که هر چند وقت یک بار بدون برنامه ریزی و غیر قابل پیش بینی در مکانهای مختلف از کره زمین ظهور میکرد و شیطان را کلافه. ولی بااین شرایط عشق هم نفسهای آخرش را میکشید. عشق که کم رنگ میشد، ایثار و شجاعت دور میشدند و صداقت و محبت بی فروغ. ولی انسان همچنان زنده بود و در مخلوطی از پلیدیهای شیطان غوطه ور بود و همچنان محبوب پروردگار.
کتاب "گریز از ناگزیر" نوشته "شریعت سلطانی نژاد"، نشر از انتشارات "ارشدان" شامل سه داستان کوتاه با نامهای "طعم آخر"، "خود کرده" و "اسکندر و بچه پلنگ" میباشد.
استفاده از توصیفات ادبی در بطن زبان محاوره، نوعی تناقض دلنشین را به خواننده القا میکند که این میتواند باعث جذب بیشتر خواننده به ادامه دادن برای خواندن این مجموعه داستان شود.
میتوان گفت نویسنده نوعی ارتباط میان این سه داستان در این مجموعه را به تصویر کشیده است که در واقع به موضوع عشق میپردازد، عشقی که هر موجودی از کره خاکی را میتواند درگیر خود کرده و وی را از عرش به فرش بکشد و یا بالعکس. عشقی که در وجود هر موجودی به صورتی نهادینه قرار دارد، چه آن موجود از آن آگاه باشد و چه خواسته یا ناخواسته آگاهی از آن نداشته باشد. گاهی آن را با جان و د میپرورد و گاهی سعی در انکار آن دارد.
در داستان اول از این مجموعه نویسنده به نوعی حس عاطفی و عشق در وجود موجود اشاره دارد که در بطن هر موجودی به صورت خدادادی و از زمان خلقت وجود دارد و آن چیزی نیست به جز عشق مادر به فرزند. عشقی که مادر دارد و در نبود فرزند، اگرچه سعی در انکار آن و به نوعی بی تفاوتی دارد ولی در عین حال همین عشق باعث میشود که مادری برای ارضای نیاز مادرانه اش به جای فرزند به دیگری عشق بورزد، حتی در صورت نابودی اش.
داستان دوم اشاره به عشقی دارد که میان عاشق و معشوق وجود دارد. عشقی که باعث میشود عاشق حتی در پی بی توجهی معشوق که گاهی از روی نا آگاهی و یا آگاهانه مرتکب میشود، از وی ناامید نشده و همچنان او را به سمت خویش بخواند و عشقی که در درون معشوق نیز به صورت غریزی وجود دارد و حتی در صورتی که معشوق بخواهد آن را نادیده هم بگیرد و یا انکار کند، بازهم خواه ناخواه به سمت عاشق جذب میشود.
نویسنده در داستان سوم، خواننده را به چالش میان عقل و دل میکشاند. عقلی که در این داستان نه از عقل که از غرور نشئت گرفته است، غروری که باعث میشود شخص هر چه را که بوده و گذشته خود را به فراموشی بسپارد و در همین حین ناگهان به نحوی غیر منتظره با گذشته خود روبرو میشود و درگیری اش با دل آغاز میشود. دلی که لبریز از عشق است و قهرمان داستان سعی در نادیده گرفتن آن دارد. عشق به زندگی و عشق به گذشته ای که با انکار عشق گذشته است و ناگهان انسان از خواب غفلت بیدار میشود که شاید دیگر دیر شده باشد.
اخبار مرتبط
ابراهیمیدینانی: سید جلالالدین آشتیانی بسیاری از کتابهای مرده را زنده کرد
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شب سید جلالالدین آشتیانی شامگاه یکشن...
جلیسه: تحلیل نتایج جایزه کتاب سال در کیفیسازی تولیدات مغفول مانده است
ه گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) نشست خبری سی و چهارمین دوره جایزه کتاب سال ج...
معرفی نامزدهای کتاب سال در گروه «هنر»
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از روابط عمومی خانه کتاب، از مجموع 2...
غزلخوانی محمدعلی بهمنی در کتابفروشی چتر
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مراسم غزلخوانی محمدعلی بهمنی، شاعر شن...
عدم پذیرش فروش آنلاین کتاب های دیگران
فروش آنلاین کتاب های انتشارات های دیگر در ارشدان انجام نمی شود.
...قرارداد همکاری ارشدان و رایامارکتینگ
قراردا همکاری بین شرکت رایامارکتینگ و انتشارات ارشدان منعقد شد.
...