کتاب حاضر به معرفی و تشریح ماشین های ابزار که جز لاینفک مهارت های لازم برای هنرجویان و دانشجویان رشته های ساخت و تولید، نقشه کشی صنعتی- صنایع فلزی -مکاترونیک -مکانیک خودرو ......

بانوان موثر در تاریخ این مرز و بوم در حقیقت جامعه و بین عموم مردم ناشناخته مانده اند و تعداد کسانی که شیرزنان گذشته مان را می شناسند بسیار انگشت شمار است......

می خوام یه دوست داشته باشم که روسریش آبی باشه با چشمای خیلی قشنگ مثل فرشته ها باشه می خوام همچی آروم همچی یواش ذل بزنم توی چشاش برم کنارش بشینم .... ...

بسیاری از مردم با کلمات اندکی با هم در ارتباطند و در گفتگو هایشان از کلمات تکراری ، کهنه و پیش پا افتاده زیاد استفاده می کنند.اگر شما بخواهید کلمات کاربردیتان را افزایش دهید.......

ای قلم نیست شوی شرح دلم جار زدی چشم تر را دیدی و خط روی آن یار زدی مست لوحت شده بودی که قلم رقصیدی سنگ دیوانگی ات بر دل هوشیار زدی ......

من در این خانه ویران به تو می اندیشم زیر هر قطره ی باران به تو می اندیشم اندر این خلوت شب های فراموش شده کنج این کلبه ی احزان به تو می اندیشم ......

کتاب سر گذشت ۱۰ طنز پرداز به یاد ماندنی برتر جهان اولین اثر نویسنده و بازیگر نوجوان امیرعباس حاتم زاده است.نویسنده در این اثر به تحقیق و پژوهش تاریخ سینمای جهان و معرفی هنر جهانی بازیگری را مورد بررسی قرار میدهد و در نهایت شرح حال زندگی ۱۰ کمدین موفق و به یاد ماندنی را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد. مطالب کتاب: تحلیل هنر جهانی بازیگری ۱_زندگی و سینمای چارلی چاپلین ۲_زندگی و سینمای باستر کیتون ...

چه آسمان زیبایی بود و خورشیدی که درر بالای سرم به رنگ آبی می درخشید و خورشید بسیار دورتری که شب هنگام از قسمت شمالی آسمان به رنگ قرمز بیرون می آمد و با نور کمرنگ خود آسمان شب را خیال انگیز می کرد.......

تو رفته ای و من هنوز باورم نمی شود و هر چه می کنم بی خیال شوم نمی شود چطور بی تو سر کنم ای عشق جاودان من .........

پس از سفر روحانی شعله هربار که باران می بارید و بوی خاک و باران با هم تلفیق می شد افسانه به یاد شعله "بانوی سرخ پوش" با خودش نجوا می کرد . آسمان همیشه بر زمین می بارد چه رحمتی، در روز خداحافظی در محراب عشقت ........

عصر ما عصر رباطی گشتن است عصر سازش با فراموشی خویش عصر مات ظرفیت های وجود زیر تیغ کنترل هایست و کیش....

مادرم از من پرسید : چرا کف اتاقم خیس است ؟ من گفتم : نمیدانم سپس مادرم سطلی که در وان حمام پنهان کرده بودم را دید و گفت : این سطل اینجا چه می کند ؟ ...