در تابستان 1328 ه-ش پدرم حاج سعدون با يك دختر از سادات موسوي حويزه ازدواج نمود و اين عمل پر خير و بركت موجب شد كه اينجانب در مهر 1329 در سن دوازده سالگي به علت عدم وجود مدرسه از روستاي شرفه به حويزه نزد همسر پدرم كه در شهر حويزه ساكن بود آمدم در آن زمان در حويزه فقط يك دبستان پسرانه وجود داشت و دورهء ابتدايي را با سختی‌های بسيار در دبستان انوشيروان طي كردم سپس براي ادامه تحصيل بهمراه پدرم جهت ثبت نام در دورهء دبيرستان به اهواز آمده ولي دبيرستان شاپور سابق (مصطفي خميني) بریاست آقاي نبوي امكان ثبت نام به علت سن بالاي (18) را به من ندادند و لاجرم با خريد كتاب­هاي اول دبيرستان (كلاس هفتم) و كتاب­هاي زبان چهار جلدي آکسفورد از اهواز به حويزه برگشتم، در آن زمان جهت دروس دبيرستان در حويزه معلمي نبود لذا خود بتنهايي اقدام به خواندن نمودم و در امتحانات پايان سال دشت آزادگان بصورت متفرقه شركت نمودم كه خوشبختانه موفق شدم با نمرات بالا كلاس هفتم را طي نمايم.

ولي ادامهء كار بدون معلم و بصورت متفرقه بسيار سخت و طاقت فرسا بود در اين هنگام مصادف با سال 1336 و تولد محمد رضا شاه، در مراسمي كه به همين منظور بر پا شده بود، پدرم موضوع را با رئيس فرهنگ سوسنگرد جناب آقاي ممتحن كه شخصي محترم و معروف به علم و دين بود...