وضعیت : ناموجود

آوای هجران

  • ناشر: آموزشی تألیفی ارشدان
  • زبان: فارسی
  • تعداد صفحه نسخه مکتوب: 92
  • شابک: 978-622-251-459-4
  • سال نشر: 1399
  • قیمت نسخه مکتوب: 18000 تومان

توضیحات:

مقدمه ای عاشقانه:

(( مرا ای خالقم رنجی تو دادی، غم عشقی، چنین گنجی تو دادی))

قلم در دست من می چرخد و بر خویش می بالد، چو می داند به زودی نقشی از قلب مرا (در قالبی از شعر) بر دفتری از عشق می ساید، فقط یک انتظار کوته و مستانه در راه است که کاغذ را بیآلاید، قلم می داند این کافی است که احساسی بجوشد از نگاهی در نگاه من، و بعد از آن چونان تسخیر می گردد، که انگار او به جای من دوباره دل سپرده بر تلاطم‌های یک انکار بی‌فرجام، که نامیدند آن را عشق

***

یکی گفت که عشقت اشتباه است! جوابش داده ام اینطور:((نه شایسته‌ی من بود حرف تو، هنوز هم تو نشناخته ای یار تو، من آنقدر پاکم که در هر جهان ، ز اشک دو چشمم غسل است عیان! ))

((من بر آن چیز که تو فکر کردی بیاندیشم، نیاندیشم، یکی یک شعله داد دستم که دنیا را فروزانم، ولی من اشتباه کردم، فقط خود را بسوزاندم! منم آگاه آگاهم چه می گویی نگار من، ولی کن عشق من با عشق دنیایی نگردد جمع، اگر ماهی میان خلق دریابم، شوم عاشق به مخلوقی که من را می رساند بر خود خالق، نه آنکه مشتری باشم بر این دنیای نافرجام، نگاه من نگاه عاشقی پاک است، نه آن عشقی که از شوق هوس بی‌باک بی‌باک است، چه گویم دفتر دنیایی ما سخت کوتاه است، گهی مهر سکوت باید بکوبند بر لب عاشق! ))

((من نه آنم که تو می اندیشی! صبر کن! صبر کن! دفتر شعر مرا یار ورق خواهد زد، آن زمانی که دگر جان بدن رفته ز دست! عوضش شعر و غزل خواند و او گردد مست، و همین عشق برایم کافی است! دفتر شعر مرا یار ورق خواهد زد، و چه پر خواهد شد اشک در چشم سیاهش روزی! ))

((تو گفتی، که عشقت، عجیب است و من سوختم! به قلب خودم درد اندوختم! ولی چون عنان از کف من برفت، همه سر عشق را به شعر دوختم))

((از مردم بی‌خیال شهرم، یک عمر پر از خیال دردم))

((من همان شاعر گمنامم که بعد از مرگم، تو بیایی و بپرسی ز چه بوده است دردم

شایدم قطره‎ی اشکی بچکد از دل تو، چون بفهمی که ستم‎های تو بوده است، دردم

تو که معشوق دلم بودی و غافل ز دلم، از جفا پیشگی ات هیچ نشد حاصل من، قاتل من! ))

نظر خود را ارسال کنید: