برخلاف میل باطنی ام،چشمهايم را باز میکنم،هوا هنوز تاريک است و طبق روال اين مدت،صبح من بخیر نشد.!.. خسته از اين تکرارها،چشمهايم را روی هم میفشارم و با تمرکز نداشته ام شروع به شمردن گلهای از گوسفندانی میکنم که وجود خارجی ندارند،تا شايد طلسم بشکند و به خوابی که تشنه اش هستم فرو بروم....

چراغ‌های آمبولانس چون ستاره‌های دنباله‌دار در قلب تاریکی بیابان می‌درخشیدند. دیر بود برای خشم، بخشش، مهربانی و نیز تمام احساساتی که بشر نامی برای آنها برگزیده است و یا آن دست از احساساتی که هنوز بشر نامی برای آنها انتخاب نکرده است. با یک تکان شدید که حاصل فرورفتن لاستیک‌های آمبولانس به داخل یک چاله بود، به محیط و زمان برگشتم. با خودم فکر کردم به‌راستی چگونه داستان زند...

شاید فقط در خواب است که بعضی از ما قادر هستیم هر کاری را انجام دهیم. اگر دنیای خواب نبود، زندگی ما چیزی کم داشت. خیلی از انسان‌ها به خواب و دنیای آن خیلی اهمیت می‌دهند و بعضی‌ها فکر می‌کنند چرت و پرت است. من قصد ندارم به صورت علمی وارد بحث خواب شوم (آن قسمت را به اهل علم واگذار می‌کنم)! اما خیلی دوست دارم که در این نوشته‌ها با من همراه شوید تا با هم وارد دنیای بسیار ع...

...

بوی گل های حسن یوسف روی لبه پنجره ی نیمه باز عطر خوشی را به اتاق مهمان کرده بود .بهار داشت کم کم خود را نشان میداد.......

مقدمه خورشید طلوع صبح را پشت پلکهایمخملی شب نمايان میکرد... ولی شب می دانست که ماه خستگی رهگذر جاده ی عشق که سالها...

کتاب آموزشی،تربیتی،اخلاقی،اعتقادی قصه زیبای مامان نورای مهربان تصاویر کتاب کاملا سیاه سفید جهت بهره مندی نوگلان شما سروران گرانقدر محض پرکردن اوقات فراغت آنها و رنگ آمیزی تصاویر جهت افزایش خلاقیت و جذاب تر موضوع میباشد. تخفیف تا سقف ۳۰ درصد(با توجه ب تعداد کتاب ها) خدمت موسسات و ارگان ها و مدیران مدارس و آموزگاران عزیز ارائه خواهد شد....

مقدمه ای از قصه هايی را میخوانید که زمانی مادربزرگ آن را جور ديگری در گوش جانم خواند و شبهای ناآرامی ام را به روياهای خوش کشاند.........

داستان حاضر برگرفته از واقعیت های زندگی جوان باهوش و با استعدادی به نام کامران از خانواده پر جمعیتی هست ........

از یک ماه فرار ودربهدری دیگه خسته شدم...الآن یک هفته شده که حمام نرفتم و از این بابت خیلی کلافهام.......

زندگی یک شیرینی تلخ است.یک خوشمزه ی بد مزه ! گاه می تواند آنقدرجذابو دلچسب باشد.........

با تنم برای تنش آواز می خواندم و پیراهنی که برایش گشوده می شد .......